متقیحةلغتنامه دهخدامتقیحة. [ م ُ ت َ ق َی ْ ی ِ ح َ ] (ع ص ) تأنیث متقیح : اورام متقیحة . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
متقیحلغتنامه دهخدامتقیح . [ م ُ ت َ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ) جراحت ریمناک . (آنندراج ). زخم ریمناک . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تقیح شود.
مطقةلغتنامه دهخدامطقة. [ م َ ق َ ] (ع اِ) شیرینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متکاوحلغتنامه دهخدامتکاوح . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) با یکدیگر مروسنده در شر و بدی . (آنندراج )(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نامهربان و بر همدیگر ستم کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تکاوح شود.