متلینلغتنامه دهخدامتلین . [ م ُ ت َ ل َی ْ ی ِ ] (ع ص ) نرم گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نرم و ملایم . (ناظم الاطباء). || چاپلوسی کننده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چاپلوس . رجوع به تلین شود. || بارحم . (ناظم الاطباء).
متلونلغتنامه دهخدامتلون . [ م ُ ت َ ل َوْ وِ ] (ع ص ) آن که بر یک روش و یک خوی نپاید و قرار نگیرد. (منتهی الارب ). کسی که بر یک خلق نپاید و عبارة الاساس : «رجل متلون یعنی مرد مختلف الاخلاق ». (از اقرب الموارد). آن که بر یک روش و خوی نپاید و قرار نگیرد. (ناظم الاطباء). آن که بر یک خو نباشد. بله
متلونفرهنگ فارسی عمید۱. رنگبهرنگ.۲. [مجاز] کسی که مرتباً به رنگی درمیآید و تغییر فکر و عقیده میدهد.۳. [مجاز] گوناگون؛ مختلف.
متلوندیکشنری فارسی به انگلیسیcapricious, changeable, fickle, kaleidoscopic, moody, protean, unstable, variegated, wayward
متلونفرهنگ فارسی معین(مُ تَ لَ وِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - گوناگون . 2 - کسی که پی درپی تغییر عقیده بدهد. 3 - رنگارنگ .
یدلغتنامه دهخداید. [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از بسایط به رنگ خاکستری که به کبودی زند با برقی فلزی به وزن مخصوص 4/940 و در 1135/4 درجه حرارت ذوب شود و چون آن را گرم کنند بخاری کبود از وی ساطع شود. ید را از خاکستر بزغسمه ها