متمقحسلغتنامه دهخدامتمقحس . [ م ُ ت َ م َ ح ِ ] (ع ص ) شوریده دل و دلتنگ . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تمقحس شود. || مدهوش . (ناظم الاطباء).
متماکسلغتنامه دهخدامتماکس . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) همدیگر حریص کننده در خریدن چیزی . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با هم آزمندی کننده در خریدی . (ناظم الاطباء). رجوع به تماکس شود.
متمقسلغتنامه دهخدامتمقس . [ م ُ ت َ م َق ْ ق ِ ] (ع ص ) شوریده دل . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دلتنگ و شوریده دل . و رجوع به تمقس شود. || مدهوش . (ناظم الاطباء).