خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متملق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متملق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَملّق] mote(a)malleq چاپلوس؛ خوشامدگو.
-
جستوجو در متن
-
لابه گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lābegar ۱. زاریکننده.۲. چاپلوس؛ متملق.
-
آشمال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āšmāl ۱. کسی که به مالیدن آش (= آهار) بر جامه میپردازد.۲. [مجاز] چاپلوس؛ متملق؛ خوشامدگو.
-
چاپلوس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹چابلوس، چالبوس، چلبوس، چپلوس› čāplus کسی که با چربزبانی و خوشامدگویی دیگری را فریب بدهد؛ خوشامدگو؛ چربزبان؛ متملق.
-
سبزی پاک کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) sabzipākkon ۱. سبزیپاککننده؛ کسی که سبزیهای خوردنی را پاک و تمیز میکند.۲. (صفت فاعلی) [مجاز] متملق و چاپلوس.
-
چرب زبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] čarbzabān ۱. کسی که با سخنان خوش و شیرین مردم را به خود راغب و مهربان سازد؛ شیرینزبان؛ خوشسخن.۲. چاپلوس؛ متملق.
-
چاخان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [عامیانه] čāxān ۱. تملق؛ چاپلوسی.۲. (صفت) متملق؛ چاپلوس؛ خوشامدگو؛ زبانباز.۳. (صفت) لافزن.