متنازعلغتنامه دهخدامتنازع . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص )همدیگر خصومت کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مشغول به نزاع و خصومت میان خود. (ناظم الاطباء). || از همدیگر گیرنده ٔ چیزی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به تنازع شود.(ناظم الاطباء). مورد نزاع . آنچه بر سر تصاحب
متناجحلغتنامه دهخدامتناجح . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) آن که خواب او راست باشد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که راست باشد خواب او. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناجح شود.
متناجیلغتنامه دهخدامتناجی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم راز گوینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر راز گوینده و نجوا کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تناجی شود.
متنازعینلغتنامه دهخدامتنازعین . [ م ُ ت َ زِ ع َ ] (ع ص ، اِ) خصمین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). طرفین دعوی . دو نزاع کننده .
شرخرلغتنامه دهخداشرخر. [ ش َ خ َ ] (نف مرکب ) خریدار شر. کسی که در امور متنازع فیه با دادن وجهی به یکی از متداعیان حق او را بخرد و در همه ٔ مراحل تا حصول نتیجه ٔ نهائی خود را جانشین او سازد.
ذوالیدلغتنامه دهخداذوالید. [ ذُل ْ ی َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) متصرف . (فقه ) آنکه بالفعل شی ٔ متنازع فیه را در دست و حیازت خویش دارد اعم از آنکه مالک واقعی باشد یا نه .
تافنالغتنامه دهخداتافنا. (اِخ ) رودی به الجزایر که بسال 1837 م . بین عبدالقادر وژنرال بوژو در سواحل این رود قراردادی منعقد گردید که در آن حدود الجزایر فرانسه و نواحی متنازع فیه با امیر مذکور معین گردید.
متنازعینلغتنامه دهخدامتنازعین . [ م ُ ت َ زِ ع َ ] (ع ص ، اِ) خصمین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). طرفین دعوی . دو نزاع کننده .