متنخلغتنامه دهخدامتنخ . [ م ُ ن ِ ] (ع ص )روغن که ناگوار کند کسی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). چربی که ناگوارد کند معده را. (ناظم الاطباء).
متنوخلغتنامه دهخدامتنوخ . [ م ُ ت َ ن َوْ وِ ] (ع ص ) فروخواباننده چنانکه شتر ناقه را تاگشنی کند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). رجوع به تنوخ شود.
متنخیلغتنامه دهخدامتنخی . [ م ُ ت َ ن َخ ْ خی ] (ع ص ) بزرگ منش و خودبین . (آنندراج ). نازنده و لاف زننده و بیهوده فخر کننده . (ناظم الاطباء).
متنخعلغتنامه دهخدامتنخع. [ م ُ ت َ ن َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) آن که آب بینی اندازد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که آب بینی میاندازد و تف می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنخع شود.
متنخللغتنامه دهخدامتنخل . [ م ُ ت َ ن َخ ْ خ ِ ] (اِخ ) مالک بن عویمربن عثمان هذلی . ملقب به ابواثیله ، شاعری است از نوابغ هذیل . صاحب اغانی قصیده ای را باو نسبت داده است که در رثاء پسرش اثیله گفته است . (از اعلام زرکلی ج 3ص 829</spa
متنخللغتنامه دهخدامتنخل . [ م ُ ت َ ن َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) آن که بهترین را برگزیند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که برمیگزیند بهترین چیزی را.(ناظم الاطباء). || بیزنده و غربال کننده .(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به تنخل شود.
متنخملغتنامه دهخدامتنخم . [ م ُ ت َ ن َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) آن که نخامه اندازداز سینه یا بینی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که تف میکند و خلط سینه می اندازد وبینی میگیرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنخم شود.
متنخنخلغتنامه دهخدامتنخنخ . [ م ُ ت َ ن َ ن ِ ] (ع ص ) شتر فروخفته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فروخواباننده ٔ شتر. (ناظم الاطباء). رجوع به تنخنخ شود.
متنخعلغتنامه دهخدامتنخع. [ م ُ ت َ ن َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) آن که آب بینی اندازد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که آب بینی میاندازد و تف می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنخع شود.
متنخللغتنامه دهخدامتنخل . [ م ُ ت َ ن َخ ْ خ ِ ] (اِخ ) مالک بن عویمربن عثمان هذلی . ملقب به ابواثیله ، شاعری است از نوابغ هذیل . صاحب اغانی قصیده ای را باو نسبت داده است که در رثاء پسرش اثیله گفته است . (از اعلام زرکلی ج 3ص 829</spa
متنخللغتنامه دهخدامتنخل . [ م ُ ت َ ن َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) آن که بهترین را برگزیند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که برمیگزیند بهترین چیزی را.(ناظم الاطباء). || بیزنده و غربال کننده .(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به تنخل شود.
متنخملغتنامه دهخدامتنخم . [ م ُ ت َ ن َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) آن که نخامه اندازداز سینه یا بینی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که تف میکند و خلط سینه می اندازد وبینی میگیرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنخم شود.
متنخنخلغتنامه دهخدامتنخنخ . [ م ُ ت َ ن َ ن ِ ] (ع ص ) شتر فروخفته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فروخواباننده ٔ شتر. (ناظم الاطباء). رجوع به تنخنخ شود.