متوذنلغتنامه دهخدامتوذن . [ م ُ ت َ وَذْ ذِ ] (ع ص ) مکار و حیله باز. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به توذن شود.
متودنلغتنامه دهخدامتودن . [ م ُ ت َ وَدْ دِ ] (ع ص ) چرم نرم . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پوست نرم شده وصاف و صیقلی . (ناظم الاطباء). و رجوع به تودن شود.
متوضنلغتنامه دهخدامتوضن . [ م ُ ت َ وَض ْ ض ِ ] (ع ص ) خوار و دون و حقیر و فرومایه . (ناظم الاطباء). و رجوع به توضن شود.
متأذنلغتنامه دهخدامتأذن . [ م ُ ت َ ءَذْ ذِ ] (ع ص ) آگاهانیده و اعلام کرده و آشکار کرده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ) (از اشتنگاس ). || منادی کرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأذن شود.
متدونلغتنامه دهخدامتدون . [ م ُ ت َ دَوْ وِ ] (ع ص ) فرومایه و کمینه و سفله . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مثدونلغتنامه دهخدامثدون . [ م َ ] (ع ص ) مثدون الید؛ آن که دستش کوتاه و گرد و ناقص باشد. (از منتهی الارب ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از ذیل اقرب الموارد).