متکاتبلغتنامه دهخدامتکاتب . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) به یکدیگر نامه نویسنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تکاتب شود.
متقطبلغتنامه دهخدامتقطب . [ م ُ ت َ ق َطْ طِ ] (ع ص ) زشت روی . || ترش روی . (ناظم الاطباء). و رجوع به تقطب شود.
متکتبلغتنامه دهخدامتکتب . [ م ُ ت َ ک َت ْ ت ِ ] (ع ص ) فراهم آینده و مجتمع شونده .(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). صف کشیده بطور حلقه . (ناظم الاطباء). رجوع به تکتب شود.