متکنهلغتنامه دهخدامتکنه . [ م ُ ت َ ک َن ْ ن ِه ْ ] (ع ص ) رسیده به کنه و پایان چیزی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متقنعلغتنامه دهخدامتقنع. [ م ُ ت َ ق َن ْ ن ِ ] (ع ص ) خود را پوشنده به جامه . (از منتهی الارب ). قناع پوشیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متکنعلغتنامه دهخدامتکنع. [ م ُ ت َ ک َن ْن ِ ] (ع ص ) اسیری که در هم کشیده شود به دوال . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). محبوس به زنجیر بسته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به تکنع شود.
متکنیلغتنامه دهخدامتکنی . [ م ُ ت َ ک َن ْ نی ] (ع ص ) بیان شده بطور کنایه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).