مثبجلغتنامه دهخدامثبج . [ م ُ ث َب ْ ب َ ](ع ص ) سخن و یا مکتوب درهم پیچیده و مشوش . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تثبیج شود. || تعمیه شده و بیان ناکرده . (ناظم الاطباء).
مثبجلغتنامه دهخدامثبج . [ م ُ ث َب ْ ب ِ ] (ع ص ) آن که تعمیه کند در سخن و خط و بیان نکند آن را.(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که در سخن و یا مکتوب تعمیه می کند و آن را درهم و مغشوش می گذارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثبیج شود.
متبوشلغتنامه دهخدامتبوش . [ م ُ ت َ ب َوْ وِ ] (ع ص ) قوم درهم آمیخته . (آنندراج ). گروه درهم آمیخته . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبوش شود.
متبایشلغتنامه دهخدامتبایش . [م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) گیرنده یا دهنده . (آنندراج ). فراگیرنده با دیگری . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متبهجلغتنامه دهخدامتبهج . [ م ُ ت َ ب َهَْ هَِ ] (ع ص ) شاد وخرم و خرسند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبهج شود.
متبهشلغتنامه دهخدامتبهش . [ م ُ ت َ ب َهَْ هَِ ] (ع ص ) قوم فراهم آمده . (آنندراج ). گروه فراهم آمده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبهش شود.
متباهجلغتنامه دهخدامتباهج . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) مرغزار بسیارشکوفه . (آنندراج ). مرغزار بسیار باشکوفه و باشکوه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تباهج شود.
مثبجةلغتنامه دهخدامثبجة. [ م ُ ث َب ْ ب َ ج َ ] (ع اِ) بوم یا عقاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). بوم . (از اقرب الموارد).
مثبجةلغتنامه دهخدامثبجة. [ م ُ ث َب ْ ب َ ج َ ] (ع اِ) بوم یا عقاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). بوم . (از اقرب الموارد).