متلطیلغتنامه دهخدامتلطی . [ م ُ ت َ ل َطْ طی ] (ع ص ) آن که انتظار غفلت دشمن کند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پاسبانی کننده از دشمن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تلطی شود.
مثلثیلغتنامه دهخدامثلثی . [ م ُ ث َل ْ ل َ ] (حامص ) مثلث بودن . || (ص نسبی ) همچون مثلث خوشبوی و عطرآمیز : کرده به صدر کعبه در بهر مشام عرشیان خاک درت مثلثی دخمه ٔ چرخ مجمری . خاقانی .و رجوع به مُثَلَّث (معنی هفتم ) شود.
شاه مثلثیلغتنامه دهخداشاه مثلثی . [ هَِ م ُ ث َل ْ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یعنی آفتاب . (شرفنامه ٔ منیری ) (از برهان قاطع) : تخت تو در مربعی عرشی و کعبه ای کندشاه مثلثی از آن کاختر چرخ اخضری . خاقانی .رجوع به شاه مثلث بروج شود.<br
مثلثیلغتنامه دهخدامثلثی . [ م ُ ث َل ْ ل َ ] (حامص ) مثلث بودن . || (ص نسبی ) همچون مثلث خوشبوی و عطرآمیز : کرده به صدر کعبه در بهر مشام عرشیان خاک درت مثلثی دخمه ٔ چرخ مجمری . خاقانی .و رجوع به مُثَلَّث (معنی هفتم ) شود.
شاه مثلثیلغتنامه دهخداشاه مثلثی . [ هَِ م ُ ث َل ْ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یعنی آفتاب . (شرفنامه ٔ منیری ) (از برهان قاطع) : تخت تو در مربعی عرشی و کعبه ای کندشاه مثلثی از آن کاختر چرخ اخضری . خاقانی .رجوع به شاه مثلث بروج شود.<br
سرریز مثلثیtriangular-notch weir, V-notch weir, triangular weir, vee weir, V-notched wierواژههای مصوب فرهنگستانسرریزی که دارای بریدگی مثلثی است