مثلجلغتنامه دهخدامثلج . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) روزی که برف بارد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). روز برف دار. (ناظم الاطباء). || برف زده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برف زده شده و به برف رسیده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) و رجوع به اثلاج شود. || شادمان گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب
متلجلغتنامه دهخدامتلج . [ م ُت ْ ت َ ل ِ ] (ع ص ) (از «ول ج ») درآینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که در می آید یا اجازه ٔ دخول میدهد. (ناظم الاطباء). || درآورنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به اتلاج شود. || اجازه ٔ دخول داده شده . (ناظم الاطباء).
مثالجلغتنامه دهخدامثالج . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مثلجة، به معنی جای برف . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مثلجة شود.
مثلوجلغتنامه دهخدامثلوج . [ م َ ] (ع ص ) برف زده . (آنندراج ). کسی که او را برف اصابت کرده باشد. (از اقرب الموارد). || ماء مثلوج ؛ آب سرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آب با برف سرد شده . (از اقرب الموارد). || رجل مثلوج الفؤاد؛ مرد کندذهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء
متیلاز الگودارmaintenance methylase, maintenance methyltransferaseواژههای مصوب فرهنگستانمتیلازی که براساس الگوی قبلی به گروههای سیتوزین، در دِنای هوهستهای، متیل اضافه میکند
متیلاز نوالگوde novo methylase, de novo methyltransferaseواژههای مصوب فرهنگستانمتیلازی که بدون الگو و از نو به گروههای سیتوزین، در دِنای هوهستهای، متیل اضافه میکند
مثلجةلغتنامه دهخدامثلجة. [ م َ ل َ ج َ ] (ع اِ) برف دان . (مهذب الاسماء). جای برف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || یخچال . (ناظم الاطباء).
مثلجةلغتنامه دهخدامثلجة. [ م َ ل َ ج َ ] (ع اِ) برف دان . (مهذب الاسماء). جای برف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || یخچال . (ناظم الاطباء).