مجازاًلغتنامه دهخدامجازاً. [ م َ زَن ْ ] (ع ق ) بطور مجاز و بطور کنایه و استعاره . (ناظم الاطباء). از روی مجاز. مقابل حقیقةً. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به مجاز. برمجاز. و رجوع به مجاز شود.
مجازالغتنامه دهخدامجازا. [ م ُ ] (از ع ، مص ) مخفف مجازات به معنی یکدیگر را جزا دادن . این تصرف فارسیان است چنانکه مواسات و مدارات را مواسا و مدارا گویند. (آنندراج ) (از غیاث ). و رجوع به مجازاة و مجازات شود.
مجازیلغتنامه دهخدامجازی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مجاز یعنی غیر حقیقی . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، ضد حقیقی . (ناظم الاطباء). مقابل حقیقی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آنچ آید از او ناید از دگر کس کی کار حقیقت بود مجازی . مسع
مجازیلغتنامه دهخدامجازی . [ م ُ ] (ع ص ) جزا دهنده . (غیاث ) (آنندراج ). پاداش دهنده . (ناظم الاطباء): می گفتم که عالم را آفریدگاری است مجازی کریم و مکافی رحیم . (جوامع الحکایات ).