مجنوحلغتنامه دهخدامجنوح . [ م َ ] (ع ص ) شتری که جوانح وی از گرانی بار شکسته باشد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مجناءةلغتنامه دهخدامجناءة. [ م ُ ن َ ءَ ] (ع اِ) گودال گور. (ناظم الاطباء). حفره ٔ قبر. (از اقرب الموارد). گو گور. (منتهی الارب ).
مجاناءةلغتنامه دهخدامجاناءة. [ م ُ ن َ ءَ ] (ع مص ) بر روی افتادن . (از منتهی الارب ذیل ج ن ء) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || گوژپشت گردیدن . (ناظم الاطباء).
مزاناةلغتنامه دهخدامزاناة. [ م ُ ] (ع مص ) با زن حرام جمع آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). بر حرامی جماع دادن زن . (ناظم الاطباء). با کسی زنا کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
مزنگولغتنامه دهخدامزنگو. [ م َ زَ ] (اِ) خارپشتی که مار را میگیرد و میکشد و نمیخورد. (ناظم الاطباء). خارپشت را گویند و آن جانوری است مشهور. (آنندراج ). مرنگو. خارپشت بزرگ تیرانداز. (برهان ). کوله .قنفذ. رجوع به کوله و خارپشت و قنفذ و مرنگو شود.