محاصره شدن

مترادف

۱. درحصر قرار گرفتن
۲. احاطه شدن، در محاصرهقرار گرفتن، در میان گرفته شدن

جست‌وجوی دقیق

محاصره شدن

لغت‌نامه دهخدا

محاصره شدن . [ م ُص َ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شهربند شدن . محصور شدن . حصاری شدن . در میان گرفتگی و بند شدگی راه واقع شدن .

محاصره شدن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. درحصر قرار گرفتن ۲. احاطه شدن، در محاصرهقرار گرفتن، در میان گرفته شدن

جست‌وجوی هم‌آوا

یورش محاصره شده ها به محاصره کنندگان

محاصره

محاصره . [ م ُ ص َ رَ ] (ع مص ) گرداگرد گرفتن و حصاری کردن به جنگ . شهربند. شهربندان . دربندان . در حصار گرفتن . گرد چیزی یا کسانی را گرفتن چنانکه نتواند برون شدن . از گرداگرد بند کردن راه کسی را. (غیاث ) (از ناظم الاطباء) : ابوالقاسم فقیه را با جمعی ا

محاصرة

لغت‌نامه دهخدا

محاصرة. [ م ُ ص َ رَ ] (ع مص ) حصار.کسی را حصاری کردن به جنگ . (منتهی الارب ). کسی را درحصار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).

معاصرة

لغت‌نامه دهخدا

معاصرة. [ م ُ ص َ رَ ] (ع مص ) هم عصر بودن . (از اقرب الموارد).

معاسرة

لغت‌نامه دهخدا

معاسرة. [ م ُ س َ رَ ] (ع مص ) با کسی دشخوار فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). دشخوار فراگرفتن . (المصادر زوزنی ). با هم دشواری نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زشت خویی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).

جست‌وجوی متن

جست‌وجوی هم‌قافیه

محاصره

لغت‌نامه دهخدا

محاصره

فرهنگ فارسی عمید

شکست محاصره

دیکشنری فارسی به عربی

اَختراقُ الحصار

شکستن حلقه محاصره

دیکشنری فارسی به عربی

اَختراقُ الحصار

تحت محاصره

دیکشنری فارسی به عربی

جيب

درپیوند

بیشتر بدانید

محاصره شدن

مترادف

جست‌وجوی دقیق

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ مترادف و متضاد

جست‌وجوی هم‌آوا

دیکشنری فارسی به انگلیسی

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی متن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جست‌وجوی هم‌آغاز

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی معین

جست‌وجوی هم‌قافیه

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به عربی