محتمللغتنامه دهخدامحتمل . [ م ُ ت َ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از احتمال . احتمال کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). احتمال داشته شده . تحمل کرده شده . (ناظم الاطباء). تحمل شده .- نامحتمل ؛ غیرقابل تحمل . که نتوان تحمل کرد. که نتوان بر خود هموار نمود :</s
محتمللغتنامه دهخدامحتمل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتمال .بردارنده ٔ چیزی به سر و پشت . (از منتهی الارب ). بردارنده ٔ بار. (ناظم الاطباء). || بر گردن گیرنده چیزی را و شکرکننده . (از منتهی الارب ). کسی که برگردن خود میگیرد کاری را. (ناظم الاطباء). || برده خرنده . (منتهی الارب ). خری
مهتمللغتنامه دهخدامهتمل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نمام و سخن چین . (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتمال شود.
معتمللغتنامه دهخدامعتمل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) به کار دارنده خود را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که خود را به کار وامی دارد و مشغول می سازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اضطراب کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتمال شود.
برآوردگر شبهدرستنمایی بیشینهpseudo maximum likelihood estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگر بهدستآمده از بیشینه کردن تابع شبهدرستنمایی متـ . برآوردگر شبهمحتملنمایی بیشینه
اصل درستنماییlikelihood principleواژههای مصوب فرهنگستاناصلی ناظر بر این که همۀ اطلاعات موجود در دادهها دربارۀ یک مدل آماری، در تابع درستنمایی (likelihood function) آن قرار دارد متـ . اصل محتملنمایی
درستنمایی کاذبquasi likelihoodواژههای مصوب فرهنگستانتابعی که بهجای لگاریتم درستنمایی معمولی، در مواردی به کار میرود که در آن امکان در نظر گرفتن فرض توزیعی مشخص برای مشاهدات وجود نداشته باشد متـ . محتملنمایی کاذب
محتمللغتنامه دهخدامحتمل . [ م ُ ت َ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از احتمال . احتمال کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). احتمال داشته شده . تحمل کرده شده . (ناظم الاطباء). تحمل شده .- نامحتمل ؛ غیرقابل تحمل . که نتوان تحمل کرد. که نتوان بر خود هموار نمود :</s
محتمللغتنامه دهخدامحتمل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتمال .بردارنده ٔ چیزی به سر و پشت . (از منتهی الارب ). بردارنده ٔ بار. (ناظم الاطباء). || بر گردن گیرنده چیزی را و شکرکننده . (از منتهی الارب ). کسی که برگردن خود میگیرد کاری را. (ناظم الاطباء). || برده خرنده . (منتهی الارب ). خری
محتمللغتنامه دهخدامحتمل . [ م ُ ت َ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از احتمال . احتمال کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). احتمال داشته شده . تحمل کرده شده . (ناظم الاطباء). تحمل شده .- نامحتمل ؛ غیرقابل تحمل . که نتوان تحمل کرد. که نتوان بر خود هموار نمود :</s
محتمللغتنامه دهخدامحتمل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتمال .بردارنده ٔ چیزی به سر و پشت . (از منتهی الارب ). بردارنده ٔ بار. (ناظم الاطباء). || بر گردن گیرنده چیزی را و شکرکننده . (از منتهی الارب ). کسی که برگردن خود میگیرد کاری را. (ناظم الاطباء). || برده خرنده . (منتهی الارب ). خری
نامحتمللغتنامه دهخدانامحتمل . [ م ُ ت َ م َ ] (ص مرکب ) غیرقابل تحمل . تحمل ناشدنی . تحمل ناکردنی . نابردنی : خیزم بروم که صبر نامحتمل است جان در قدمش کنم که آرام دل است .سعدی .
نامحتمللغتنامه دهخدانامحتمل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ص مرکب ) غیرمحتمل . که ممکن و محتمل نیست . که در مظان احتمال قرار ندارد.