محرقلغتنامه دهخدامحرق . [ م ُ ح َرْ رِ ] (اِخ ) لقب امروءالقیس بن عمرو. (منتهی الارب ). رجوع به امروءالقیس (اول ) شود.
محرقلغتنامه دهخدامحرق . [ م ُ ح َرْ رِ ] (اِخ ) لقب حارث بن عمرو ملک شام . (منتهی الارب ). رجوع به حارث ... شود.
محرقلغتنامه دهخدامحرق . [ م ُ ح َرْ رِ ] (اِخ ) رجوع به جفنةالاصغربن منذراکبر و رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 ص 838 شود.
پروتئین استخوانزاbone morphogenic proteinواژههای مصوب فرهنگستانپروتئین موجود در استخوان فاقد کانی که محرک استخوانسازی است اختـ . پازا BMP
محرکلغتنامه دهخدامحرک . [ م ُ ح َرْ رَ ] (ع ص ) تحریک شده . برانگیخته شده . || هر کلمه که دارای دو فتحه و یا زیادتر باشد. (ناظم الاطباء).
محرکلغتنامه دهخدامحرک . [ م ُ ح َرْ رِ ] (ع ص ) جنباننده و حرکت دهنده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر متحرکی را محرکی هست و محرک هم یا بالذات است و یا بالعرض . (فرهنگ علوم عقلی سجادی ).- محرک اول ؛ ذات حق تعالی : کیست مر این قبه
محرکفرهنگ فارسی عمید۱. تحریککننده.۲. (صفت) ایجادکنندۀ حساسیت.۳. (صفت) [قدیمی] بهحرکت درآورنده؛ جنباننده.
محرکلغتنامه دهخدامحرک . [ م ُ ح َرْ رَ ] (ع ص ) تحریک شده . برانگیخته شده . || هر کلمه که دارای دو فتحه و یا زیادتر باشد. (ناظم الاطباء).
محرکلغتنامه دهخدامحرک . [ م ُ ح َرْ رِ ] (ع ص ) جنباننده و حرکت دهنده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر متحرکی را محرکی هست و محرک هم یا بالذات است و یا بالعرض . (فرهنگ علوم عقلی سجادی ).- محرک اول ؛ ذات حق تعالی : کیست مر این قبه
محرکفرهنگ فارسی عمید۱. تحریککننده.۲. (صفت) ایجادکنندۀ حساسیت.۳. (صفت) [قدیمی] بهحرکت درآورنده؛ جنباننده.