محفظۀ پیشاحتراقprecombustion chamber, prechamberواژههای مصوب فرهنگستانیکی از حفرههای سهگانۀ تشکیلدهندۀ محفظۀ احتراق در برخی از موتورهای دیزلی که عمل احتراق از آنجا آغاز میشود، سپس شعله ازطریق سوراخهای انتهایی حفره به محفظۀ اصلی احتراق میرسد
محفظهلغتنامه دهخدامحفظه . [ م َ ف َ ظَ] (ع اِ) جای حفظ کردن و نگاه داشتن . (ناظم الاطباء). آنچه اشیاء را در آن نگاهدارند. جائی که چیزی در آن حفظ کنند. جای نگاهداری . (یادداشت مرحوم دهخدا).- محفظه ٔ ادراک ؛ جائی که در آن چیزی دریافت می گردد و در خاطرمی ماند. (ناظم ا
محفظةدیکشنری عربی به فارسیکيسه , جيب , کيسه پول , کيف پول , پول , دارايي , وجوهات خزانه , غنچه کردن , جمع کردن , پول دزديدن , جيب بري کردن , کيف جيبي
محفظهفرهنگ فارسی عمیدآنچه در آن چیزی را حفظ کنند؛ وسیلهای که برای نگهداری اشیا از همه طرف محدود شده.
معفجةلغتنامه دهخدامعفجة. [ م ِ ف َ ج َ ] (ع اِ) چوبدستی و آلت زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عصا. (اقرب الموارد).
محفظة اختلاطmixing chamberواژههای مصوب فرهنگستاناتاقکی بین محفظههای احتراق اولیه و ثانویه که در آن محصولات احتراق با یکدیگر مخلوط میشوند
محفظۀ احتراق گردابیswirl chamber, air cell, air chamber, turbulence chamberواژههای مصوب فرهنگستانیکی از حفرههای سهگانۀ احتراق در برخی از موتورهای دیزلی که گازهای حاصل از احتراق صورتگرفته در آن ازطریق یک گلویی مماس وارد محفظۀ اصلی احتراق میشود و باعث ایجاد جریان چرخشی مخلوط سوخت و هوا در محفظۀ اصلی احتراق و درنتیجه بهبود کیفیت احتراق میشود
چندراهۀ سوختfuel manifoldواژههای مصوب فرهنگستانلولۀ اصلی همراه با لولههای خروجی منشعب از آن برای توزیع سوخت به درون محفظههای احتراق موتور