لغتنامه دهخدا
علامه کرمانی . [ ع َل ْ لا م َک ِ ] (اِخ ) از فضلای زمان سلطان محمد خوارزمشاه است که در نظم شعر ماهر بود. وی موقعی که از جانب خوارزمشاه به رسم رسالت بنزد سلطان محمود غوری رفت ، قصیده ای در مدح سلطان غوری سرود که دو بیت آن نقل میشود:شاهی که هست بر همه شاهان شرق زین کشو