خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محمود وراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محمود وراق
لغتنامه دهخدا
محمود وراق . [ م َ دِ وَرْ را ] (اِخ ) مورخ معاصر سلطان محمود غزنوی است و تاریخ بیهقی میگوید: تاریخی کرده است از اول عالم تا سنه ٔ 409 هَ . ق . و از این سنه به بعد را بیهقی نوشته است . (تاریخ بیهقی ص 362).
-
واژههای مشابه
-
نخله ٔ محمود
لغتنامه دهخدا
نخله ٔ محمود. [ ن َ ل َ / ل ِی ِ م َ ] (اِخ ) نام موضعی است مابین مکه و طایف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). موضعی است به حجاز قریب مکه ، در آن خرما و مو است ، و آن مرحله ٔ اولی است کسی را که از مکه بیرون آید. (از معجم البلدان ) : آمده تا نخله ٔ محموددر...
-
سلطان محمود
لغتنامه دهخدا
سلطان محمود. [ س ُ م َ] (اِخ ) ملقب به یمین الدوله و بزرگترین پادشاه سلسله ٔ غزنویان است و اول پادشاهی است که لقب سلطان گرفت و در زمان عبدالملک بن نوح سامانی ، محمود بر خراسان استیلا یافته آن بلاد را از ید سامانیان خارج ساخت . سپس قهستان بدست او افتا...
-
عالی محمود
لغتنامه دهخدا
عالی محمود. [ م َ ] (اِخ ) علی محمد خانی . یکی از طوائف هفت لنگ بختیاری که در مال امیر سوسن سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
-
ابن محمود
لغتنامه دهخدا
ابن محمود. [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) کاتب دمشقی . او راست : کتاب الدرالملتقط. وفات 753 هَ .ق .
-
پیل محمود
لغتنامه دهخدا
پیل محمود. [ ل ِ م َ مو ] (اِخ ) پیلانی که سلطان محمود از فتح هندوستان بغزنین برده بود و همین شهرت دارد. (آنندراج ):زر پیلبار از تو مقصور نیست که پیل تو چون پیل محمود نیست .نظامی .
-
پیل محمود
لغتنامه دهخدا
پیل محمود. [ ل ِ م َ مو ] (اِخ ) نام پیل ابرهه که بر او سوار شده بخانه ٔ خدا بتاخت . نام پیلی که سلطان ابرهه بر آن سوار شد و برای هدم کعبه رفت . (آنندراج ) : با پشه ای آنچنان کند جودکافزون کندش ز پیل محمود.نظامی .
-
رستم محمود
لغتنامه دهخدا
رستم محمود. [رُ ت َ م َ ] (اِخ ) دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل . سکنه ٔ آن 280 تن . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصولات آنجا غلات و لبنیات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
رباط محمود
لغتنامه دهخدا
رباطمحمود. [ رُ طِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کناررودخانه ٔ شهرستان گلپایگان . آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات و پنبه است . این ده دارای 500 سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
سرای محمود
لغتنامه دهخدا
سرای محمود. [ س َ ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقامات محمود است که خدای تعالی به حضرت رسالت پناه وعده کرده است . || کنایه از بهشت . (برهان ) (آنندراج ).
-
شاه محمود
لغتنامه دهخدا
شاه محمود. [ م َ ] (اِخ ) پسر امیر مبارزالدین محمد و برادر شاه شجاع ازآل مظفر. وی در سال 764 هَ . ق . که از طرف برادر خودشاه شجاع حکومت ابرقو و اصفهان را داشت سر از اطاعت شاه پیچید و بخیال تصرف عراق افتاد. شاه محمود به یزد تاخت و نام شاه شجاع را از خ...
-
شاه محمود
لغتنامه دهخدا
شاه محمود. [ م َ ] (اِخ ) پسر مولانا ابوبکر تهرانی است و او چون پدر لطیف و ظریف بود و صحبت پرلطیفه داشت . در جوانی دارای فضایل و کمالات بود و برای رسالت به گیلان که شهر رافضان بود برفت و او را انعام نکردند. (از نفحات الانس ص 391).
-
شاه محمود
لغتنامه دهخدا
شاه محمود. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. دارای 98 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شیخ محمود
لغتنامه دهخدا
شیخ محمود. [ ش َ م َ ] (اِخ ) رجوع به شبستری (محمود) شود.