محاردلغتنامه دهخدامحارد. [ م ُ رِ ] (ع ص ) محاردة. ماده شتر کم شیر و یا ماده شتر که شیر آن بند شده باشد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
محاردلغتنامه دهخدامحارد. [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ محرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محرد شود. || لفچهای شتر. (منتهی الارب ). لبهای مردم و شتر و اسب . (ناظم الاطباء). رجوع به محرد شود.
مهارتلغتنامه دهخدامهارت . [م َ / م ِ رَ ] (ع اِمص ) زیرکی و رسایی در کار و استادی و زبردستی . (ناظم الاطباء). استادی . (غیاث اللغات ). حذاقت . حاذقی . (از اقرب الموارد). ماهری . (یادداشت مؤلف ). مهارة : بازرگان پرسید که دانی زدن ؟ گفت
معارضلغتنامه دهخدامعارض . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ معرض . (بحرالجواهر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محلهای عرضه کردن . جاهای نمایش : زن صاحب جمال در بعضی ملابس خوبتر نماید و کنیزک بیش بها در بعضی معارض خریدارگیرتر آید. (المعجم چ مدرس رضوی ص 331</s
استقطابدیکشنری عربی به فارسیقطب بندى , متمركز كردن , متحد كردن , به گرد هم آوردن , حول يك محور گرداندن , يكسو كردن , محوريت دادن , جمع كردن , هماهنگ كردن , جذب كردن
نظریۀ ارزشـ پایگاهstatus-value theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که بر لزوم محوریت عدالت اجتماعی بهعنوان شاخصی برای تعیین پایگاه فردی افراد جامعه تأکید میورزد
انتفاعیواژهنامه آزادمحوریت قرار دادن یا قرار داشتنِ کسبِ سود و منفعتِ مالی و مادی ، در هر واحدِ اقتصادی را ، اِنتفاعی بودنِ آن واحد می نامند. سودبَر.
دانش فمینیستیfeminist knowledgeواژههای مصوب فرهنگستاندانشی با محوریت موضوع زنان که همۀ انواع مواضع صریح یا ضمنی، از نکوداشت فرهنگهای سنتی زنان گرفته تا رویکردهای جداییطلبِ بنیادگرا را در بر میگیرد