لغتنامه دهخدا
مخبون . [ م َ ] (ع ص ) جامه ٔ درنوشته و دوخته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جامه ٔ دولاشده ٔ دوخته شده . (ناظم الاطباء). || طعام پنهان کرده و نهاده برای روز سختی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). طعام نهاده برای روز سختی . (ناظم الاطباء). |