مختتم گشتنلغتنامه دهخدامختتم گشتن . [ م ُ ت َ ت َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بپایان برده شدن : موائد اطعمه ٔ گوناگون و انواع خورشها از حیز اندازه و قیاس بیرون ، به محل صرف رسید، و به دعوات صالحات مختتم گشت . (ظفرنامه ٔ یزدی ج 2 ص <span class="hl"
مختتملغتنامه دهخدامختتم . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) به پایان برنده . نقیض مفتتح . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پایان برنده و به انجام رساننده . (ناظم الاطباء).
مختتملغتنامه دهخدامختتم . [ م ُ ت َ ت َ ] (ع ص ) بپایان برده شده . || (اِ) پایان . خاتمه . انجام : و ترتیب این کتاب بر صد باب و چهار قسم نهاده آمد و مختتم ابواب را به مدح سلطان وزرای جهان موشح گردانیده شد. (جوامع الحکایات چ معین ج 1 ص <
مختتملغتنامه دهخدامختتم . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) به پایان برنده . نقیض مفتتح . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پایان برنده و به انجام رساننده . (ناظم الاطباء).
مختتملغتنامه دهخدامختتم . [ م ُ ت َ ت َ ] (ع ص ) بپایان برده شده . || (اِ) پایان . خاتمه . انجام : و ترتیب این کتاب بر صد باب و چهار قسم نهاده آمد و مختتم ابواب را به مدح سلطان وزرای جهان موشح گردانیده شد. (جوامع الحکایات چ معین ج 1 ص <
مختتملغتنامه دهخدامختتم . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) به پایان برنده . نقیض مفتتح . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پایان برنده و به انجام رساننده . (ناظم الاطباء).
مختتملغتنامه دهخدامختتم . [ م ُ ت َ ت َ ] (ع ص ) بپایان برده شده . || (اِ) پایان . خاتمه . انجام : و ترتیب این کتاب بر صد باب و چهار قسم نهاده آمد و مختتم ابواب را به مدح سلطان وزرای جهان موشح گردانیده شد. (جوامع الحکایات چ معین ج 1 ص <