مختصرلغتنامه دهخدامختصر. [ ] (اِخ ) قریه ای است سه فرسخی میانه ٔ جنوب و مغرب آباده . (فارسنامه ٔ ناصری ).
مختصرلغتنامه دهخدامختصر. [ م ُ ت َ ص َ ] (ع ص )چیزی که زوائد از آن دور شود و کوتاه گردد. (آنندراج ). سخن کوتاه و مجمل و بطور اجمال . کوتاه و کم و برگزیده . منتخب و کوتاه شده . (ناظم الاطباء) : من مدحت او چونکه همی مختصر آرم آری چو سخن نیک بود مختصر آید. <p c
مختصرلغتنامه دهخدامختصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) کسی که نزدیکترین راه رود در رفتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که نزدیک ترین راه را در رفتن می گیرد. (ناظم الاطباء). || کوتاه کننده ٔ سخن . (ناظم الاطباء)(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گیرنده به دست . (ناظم الاطبا
مختصرلغتنامه دهخدامختصر. [ ] (اِخ ) قریه ای است سه فرسخی میانه ٔ جنوب و مغرب آباده . (فارسنامه ٔ ناصری ).
مختصرلغتنامه دهخدامختصر. [ م ُ ت َ ص َ ] (ع ص )چیزی که زوائد از آن دور شود و کوتاه گردد. (آنندراج ). سخن کوتاه و مجمل و بطور اجمال . کوتاه و کم و برگزیده . منتخب و کوتاه شده . (ناظم الاطباء) : من مدحت او چونکه همی مختصر آرم آری چو سخن نیک بود مختصر آید. <p c
مختصرلغتنامه دهخدامختصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) کسی که نزدیکترین راه رود در رفتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که نزدیک ترین راه را در رفتن می گیرد. (ناظم الاطباء). || کوتاه کننده ٔ سخن . (ناظم الاطباء)(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گیرنده به دست . (ناظم الاطبا
مختصرلغتنامه دهخدامختصر. [ ] (اِخ ) قریه ای است سه فرسخی میانه ٔ جنوب و مغرب آباده . (فارسنامه ٔ ناصری ).
مختصرلغتنامه دهخدامختصر. [ م ُ ت َ ص َ ] (ع ص )چیزی که زوائد از آن دور شود و کوتاه گردد. (آنندراج ). سخن کوتاه و مجمل و بطور اجمال . کوتاه و کم و برگزیده . منتخب و کوتاه شده . (ناظم الاطباء) : من مدحت او چونکه همی مختصر آرم آری چو سخن نیک بود مختصر آید. <p c
مختصرلغتنامه دهخدامختصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) کسی که نزدیکترین راه رود در رفتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که نزدیک ترین راه را در رفتن می گیرد. (ناظم الاطباء). || کوتاه کننده ٔ سخن . (ناظم الاطباء)(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گیرنده به دست . (ناظم الاطبا