مختطلغتنامه دهخدامختط. [ م ُ ت َطط ] (ع ص ) خط برکشنده به جهت بنا گرداگرد زمین و حد پیدا کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که خط می کشد و نشان می کند. (ناظم الاطباء). || کسی که روی او خطدار گردد. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). روی خطدار گشته و زغب
مخططلغتنامه دهخدامخطط. [ م ُ خ َطْ طَ ](ع ص ) صاحب جمال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || خطدار از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جامه با خطها. (دهار). کساء مخطط؛ گلیم خطدار. (ناظم الاطباء). || مدرج :
مخططلغتنامه دهخدامخطط. [ م ُ خ َطْ طِ ] (ع ص ) خطدارکننده چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کسی که خط راست می کشد. (ناظم الاطباء). || کسی که جامه ٔ خطدار می بافد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || آن که خط و نبشته ٔ خوش می نویسد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مخططدیکشنری عربی به فارسینوعي چاپ عکاسي که زمينه ان ابي ونقش ان سفيد است , چاپ اوزاليدکه براي کپيه نقشه ورسم هاي فني بکار ميرود , برنامه کار , نقشه , نمودار , جدول (اطلا عات) , گرافيگ , ترسيم اماري , بر روي نقشه نشان دادن , کشيدن , طرح کردن , نگاره
مختطبلغتنامه دهخدامختطب . [ م ُ ت َطِ ] (ع ص ) خواستگاری کننده زن را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که خواستگاری می کند زن را. (ناظم الاطباء). || آن که می خواند کسی را در عروسی زنان قبیله ٔ خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختطاب شود.
مختططلغتنامه دهخدامختطط. [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) کسی که خط میکشد و نشان می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روی خطدار گشته و زغب برآورده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مختط شود. || دورکننده ٔ تب . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب ا
مختطفلغتنامه دهخدامختطف . [ م ُت َ طِ ] (ع ص ) رباینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رباینده و گیرنده . (ناظم الاطباء).
مختطیلغتنامه دهخدامختطی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) گام زننده . (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || درگذرنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مختطبلغتنامه دهخدامختطب . [ م ُ ت َطِ ] (ع ص ) خواستگاری کننده زن را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که خواستگاری می کند زن را. (ناظم الاطباء). || آن که می خواند کسی را در عروسی زنان قبیله ٔ خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختطاب شود.
مختططلغتنامه دهخدامختطط. [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) کسی که خط میکشد و نشان می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روی خطدار گشته و زغب برآورده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مختط شود. || دورکننده ٔ تب . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب ا
مختطفلغتنامه دهخدامختطف . [ م ُت َ طِ ] (ع ص ) رباینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رباینده و گیرنده . (ناظم الاطباء).
مختطیلغتنامه دهخدامختطی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) گام زننده . (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || درگذرنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).