مختلطساختcomplexification1واژههای مصوب فرهنگستاندر مورد فضاهای برداری، فضای برداری مختلطی که از گسترش یک فضای حقیقی به دست آمده است
تحلیل ردّلرزة مختلط،تحلیل ردّ مختلطcomplex-trace analysisواژههای مصوب فرهنگستان1. لرزهنگاشت مختلط حاصل از ترکیب ردّلرزة حقیقی و تبدیل هیلبرت آن 2. فرمولدار
مختلطلغتنامه دهخدامختلط. [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) آمیخته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : از خود ای جزو ز کلها مختلطفهم میکن حالت هر منبسط. مولوی .ورجوع به اختلاط شود.- جمل مختلط</
مختلطفرهنگ فارسی عمید۱. آمیخته به زن و مرد: کلاس مختلط.۲. آمیخته به هم؛ درهمریخته؛ درهم.۳. آنکه با دیگری معاشرت کند؛ درآمیزنده.