مخدراتلغتنامه دهخدامخدرات . [ م ُ خ َدْ دِ ] (ع ص ، اِ) ادویه که بیخوابی و سستی اندام آرد. (غیاث ) (آنندراج ). چیزهائی که اعضای آدمی را بی حرکت و سست میکند. (ناظم الاطباء).
مخدراتلغتنامه دهخدامخدرات . [م ُ خ َدْ دَ ] (ع ص ، اِ) زنان پرده نشین . مأخوذ از خدر بالکسر که به معنی پرده است . (غیاث ) (آنندراج ). خانم های باحجاب و پرده نشین و پاکدامن و با شرم و حیا. (ناظم الاطباء) : در عهد ایلک خان عقیله ای از مخدرات اولاد او از بهر امیر جلیل ابوس
مخدرهفرهنگ فارسی معین(مُ خَ دَّ رَ یا رِ) [ ع . مخدرة ] (اِمف .) زن باحجاب و پرده نشین . ج . مخدرات .
روح الاجنهلغتنامه دهخداروح الاجنه . [ حُل ْ اَ ج ِن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) در تداول قلندران ، قسمی بنگ و چرس سخت قوی ، و از «اجنه » بغلط ج ِ جن اراده شده است . نوعی از مخدرات که درویشان خورند و از بنگ و پاره ای مخدرات دیگر کنند، و اقسام بنگ جنون آرد. (یادداشت مؤلف ).
چلمفرهنگ فارسی معین(چَ لَ یا چِ لِ) (اِ.) = چلیم : 1 - سر قلیان گلی که تنباکو در آن گذاشته آتش بر آن نهند؛ حقة قلیان . 2 - (در افغانستان ) قلیان . 3 - نوعی از مخدرات از قبیل بنگ و چرس .
منفضحلغتنامه دهخدامنفضح . [ م ُف َ ض ِ ] (از ع ، ص ) از پرده برون افتاده . پرده دریده . رسوا. مفتضح : مخدرات ضمیر از تو منفضح گشتنداز آن ، بریده زبان و سیاه رخساری .کمال الدین اسماعیل (دیوان چ بحرالعلومی ص 342).
برشلغتنامه دهخدابرش . [ ب َ ] (اِ) معجونی مکیف و مقوی که از افیون و اجزاء چند دیگر کنند بقوام عسل و سطبرتر. معجونی مرکب از بعض مخدرات و ادویه ٔ دیگر که به پیران تجویز می کردند. (یادداشت مؤلف ).- نسخه ٔ برش ، یانسخه های برش ؛ سیاهه ٔ اجزای مرکب کننده ٔ این معجون