25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
مخمش
خراش
مأروش
خراشیده گردیدن
مخروش
خراشیده
بیشتر بدانید
کمال الدین
Chenopodium capitatum
متحابه
nonthermal
أُمِرُواْ
laminability
مخدوش
maxduš
معنی
۱. خراشیدهشده؛ خدشهدار.
۲. [مجاز] معیوب؛ نامنسجم.
مترادف
خدشهدار، خراشیده، معیوب، دستخورده ≠ بیعیب، سالم
«»
پیدا نشد!
منظور شما این بود؟
شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
برای این واژه یک معنی پیشنهاد دهید.