خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخرج
لغتنامه دهخدا
مخرج . [ م َ رَ ] (ع مص ) بیرون شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || (اِ) جای بیرون شدن . (منتهی الارب ). جای بیرون آمدن . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محل بیرون شدن . (ناظم الاطباء). هذا مخرجه ؛ این جای بیرون آمدن اس...
-
مخرج
لغتنامه دهخدا
مخرج . [ م ُ خ َرْ رَ ] (ع ص ) علم وادب آموخته شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || ناتمام رها شده . و رجوع به تخریج شود.- عکس مخرج ؛ اصطلاحی است بدیعی که صاحب ترجمان البلاغه در ذیل «فی العکس » آرد و گوید: چون الفاظ و کلمات بیت را باز گردانند...
-
مخرج
لغتنامه دهخدا
مخرج . [ م ُ خ َرْ رِ ] (ع ص ) کسی که بعضی لوح را نویسد و گذارد بعض آن را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه می نویسد بعض لوح را و بعض آن را ترک می کند. (ناظم الاطباء). || علم وادب آموزنده و تربیت کننده ٔ نوجوانان . (ناظم الاطباء) (از...
-
مخرج
لغتنامه دهخدا
مخرج . [ م ُ رَ ] (ع ص ) بیرون کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) زمان بیرون کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جای بیرون کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد...
-
مخرج
لغتنامه دهخدا
مخرج . [ م ُ رِ ] (ع ص ) بیرون برآورنده . (غیاث ). بیرون آورنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بیرون کننده . (ناظم الاطباء).- مخرج الضمیر ؛ کسی که از ضمیر و درون مردم اطلاع می دهد، و منجمی نیز به این صفت شهرت یافته است وی از ما فی ...
-
واژههای مشابه
-
ام مخرج
لغتنامه دهخدا
ام مخرج . [اُم ْ م ِ م َ ؟ ] (ع اِ مرکب ) خنفساء. (از المرصع).
-
جستوجو در متن
-
برخه نام
لغتنامه دهخدا
برخه نام . [ ب َ خ َ / خ ِ ] (اِ مرکب ) مخرج کسر. (فرهنگ رازی ).
-
ثرغ
لغتنامه دهخدا
ثرغ . [ ث َ ] (ع مص ) فراخ شدن مخرج آب از دلو و جز آن . ج ، ثُرُوغ .
-
احلیل
لغتنامه دهخدا
احلیل . [ اِ ] (ع اِ) سوراخ قضیب . سوراخ نره . تحلیل . مخرج بول از شرم مرد. || سوراخ پستان . مخرج شیر از پستان زنان و حیوان ماده . || در تداول فارسی ، قضیب . نره . ج ، اَحالیل .
-
برخه شمار
لغتنامه دهخدا
برخه شمار. [ ب َ خ َ / خ ِش ُ / ش ِ ] (اِ مرکب ) صورت کسر در برابر مخرج کسر.
-
غانذ
لغتنامه دهخدا
غانذ. [ ن ِ ] (ع اِ) نای گلو و مخرج آواز. (منتهی الارب ). جای برآمدن صوت . (قطر المحیط).
-
لابیرنت
لغتنامه دهخدا
لابیرنت . [ رَ ] (فرانسوی ، اِ) از یونانی لابورینتس . بنائی مشتمل بر قطعات متعددّه که پیدا کردن مدخل و مخرج آنها بسیار صعب باشد.
-
اسرام
لغتنامه دهخدا
اسرام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سُرم ، بمعنی دهان روده ٔ مستقیم که مخرج ثفل است .