مخلوعلغتنامه دهخدامخلوع . [ م َ ] (ع ص ) بیرون آورده شده و برآورده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || معزول کرده از عمل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خلعشده . (ناظم الاطباء). || والی از عمل بازشده . (ناظم الاطباء). || فرزند عاق شده . (ناظم الا
زاسینتلغتنامه دهخدازاسینت . (اِخ ) شهری بود که پادشاه مخلوع اسپارت بدانجا رفت . مرحوم پیرنیا آرد: دمارت (پادشاه مخلوع اسپارت ) بعنوان اینکه میخواهد به معبد دلف برود حرکت کرد و به زاسینت رفت .... اورا تعقیب کرده خدمه اش را گرفتند ولی اهالی زاسینت او را فرار دادند. (ایران باستان ج <span class="hl
ابومحمدلغتنامه دهخداابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالواحد مخلوع . ششمین از امرای موحدی مغرب . رجوع بعبدالواحد... شود.
مخلوعلغتنامه دهخدامخلوع . [ م َ ] (ع ص ) بیرون آورده شده و برآورده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || معزول کرده از عمل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خلعشده . (ناظم الاطباء). || والی از عمل بازشده . (ناظم الاطباء). || فرزند عاق شده . (ناظم الا
مخلوعلغتنامه دهخدامخلوع . [ م َ ] (ع ص ) بیرون آورده شده و برآورده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || معزول کرده از عمل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خلعشده . (ناظم الاطباء). || والی از عمل بازشده . (ناظم الاطباء). || فرزند عاق شده . (ناظم الا