fermentدیکشنری انگلیسی به فارسیتخمیر، اضطراب، مایه، جوش، ماده تخمیر، ترش شدن، مخمرشدن، ور امدن، برانگیزاندن، تهییج کردن
fermentsدیکشنری انگلیسی به فارسیزنجبیل، اضطراب، مایه، جوش، ماده تخمیر، ترش شدن، مخمرشدن، ور امدن، برانگیزاندن، تهییج کردن
خميرةدیکشنری عربی به فارسیترش شدن , مخمرشدن , ور امدن , برانگيزاندن , تهييج کردن , ماده تخمير , مايه , جوش , خروش , اضطراب , مخمر , خميرمايه , خميرترش , تخميرشدن