عدد ماخ واگراییdivergence Mach Noواژههای مصوب فرهنگستانعدد ماخ بزرگتر از عدد ماخ بحرانی که فراتر از آن سرعت خیز پَسار افزایش مییابد
عدد ماخ بحرانیcritical Mach number, Mcritواژههای مصوب فرهنگستان1. عدد ماخی که در آن شارش پرشتاب در اطراف جسمِ درحالپرواز در برخی نقاط اَبَرصوت میشود 2. عدد ماخی که در آن تراکمپذیری بر خوشورزی (handling) هواگَرد تأثیر چشمگیری دارد
عدد ماخ جریانآرامfree-stream Mach numberواژههای مصوب فرهنگستانعدد ماخ جسم درحالحرکت که در جریان آزاد اندازهگیری میشود و وجود جسم تأثیری بر شتاب آن ندارد
مخیلغتنامه دهخدامخی . [ م ُخ ْ خی ] (ص نسبی ) منسوب به مخ : صفراء مخی ؛ هرگاه که بلغم سطبری با صفرابیامیزد، و حرارت وی کمتر گردد هم سطبر شود همچون زرده ٔ خایه ٔ مرغ . طبیبان آن را مخی گویند و به تازی مخ زرده ٔ خایه ٔ مرغ را گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
مخیالةلغتنامه دهخدامخیالة. [م ِخ ْ ل َ ] (ع ص ) ابری که آن را بارنده پندارند. (ناظم الاطباء) (از جانسون ).
مخیبلغتنامه دهخدامخیب . [ م ُ خ َی ْ ی ِ ] (ع ص ) ناامید گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که ناامید می گردد از دیگری و محروم . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخییب شود.
مخیخةلغتنامه دهخدامخیخة. [ م َ خ َ] (ع ص ) شاة مخیخة؛ گوسپند فربه با استخوان پرمغز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گوسپندی فربه بااستخوان که استخوانهای وی پرمغز باشد. (ناظم الاطباء).
مخیسةلغتنامه دهخدامخیسة. [ م ُ خ َی ْ ی َ س َ ] (ع ص ) شتران محبوس برای قربانی . || شتران محبوس برای قسمت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
دماغیلغتنامه دهخدادماغی . [ دِ ] (ص نسبی ) منسوب به دماغ ، به معنی مغز. مغزی . مخی : امراض دماغی . (یادداشت مؤلف ). || باطل و بیهوده و بیمعنی . (ناظم الاطباء). || مغرور. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). متکبر. (آنندراج ). || هرزه . (ناظم الاطباء).
مخيفدیکشنری عربی به فارسیمور مور کننده , وحشت زده , غير عادي , وحشتناک , بد , وهم اور , ترساننده , گرفته , مکدر , ترسناک , مهيب , ترسان