مدیریت شبکهnetwork management, NMواژههای مصوب فرهنگستاننظارت بر عملکرد یک شبکه و فرایند نگهداری از آن از طریق پایش اجزا و پیکربندی و تخصیص منابع در سراسر آن شبکه
مدیریتلغتنامه دهخدامدیریت . [ م ُ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مدیر بودن . مدیری : مدیریت کل ، مدیریت عامل ، مدیریت دبستان . رجوع به مدیری و مدیر شود.
مضرتلغتنامه دهخدامضرت . [ م َ ض َرْ رَ ] (ع اِ) زیان و ضرر و گزند و نقصان و خسارت و آسیب و آزار و اذیت و زحمت . (ناظم الاطباء) : و مضرت دانه ٔ وی آن است که اندکی صداع آورد. (الابنیة عن حقایق الادویه ص 14). وی (یعنی افسنتین ) کُلی ̍ را
مضرطلغتنامه دهخدامضرط. [ م َ رِ ] (ع اِ) اِست . کون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فمضرط الموسر عرنینه و معطس المفلس مفساه .؟ (از مرزبان نامه ص 181).
مضرطلغتنامه دهخدامضرط. [ م ُ ض َرْ رِ / م ُ رِ ] (ع ص ) آنکه کسی را بگوزاند و کاری کند که وی تیز دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه برای مضحکه از دهان بانگ تیز برآورد. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه به ده
ایستگاه مدیریت شبکهnetwork management station, NMS1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی ایستگاه کار اختصاصی که دادههای عملکرد شبکه را از گرههای شبکه اخذ و ذخیره میکند
سامانۀ مدیریت شبکهnetwork management system, NMS 2واژههای مصوب فرهنگستان[مهندسی مخابرات] سامانۀ جامع تجهیزات مورداستفاده برای پایش و واپایش و مدیریت شبکۀ ارتباطات داده که معمولاً دارای آزمونافزار و مدارهای عیبیابی و پیکربندی مجدد مجراها و نمایشگر و چاپگر است [برق ] مجموعهای از نرمافزارها و سختافزارها برای حفظ امنیت و مدیریت یک شبکه
مرکز واپایش مدیریت شبکهnetwork management control centre, NMCCواژههای مصوب فرهنگستانجایگاهی برای مدیریت شبکه که از آن اطلاعات آماری نیز دریافت میشود
مدیریت حسابaccounting managementواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از کارکردها در مدیریت شبکه که امکان اندازهگیری میزان استفاده از خدمات شبکه و هزینۀ آن را فراهم میکند
مدیریتلغتنامه دهخدامدیریت . [ م ُ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مدیر بودن . مدیری : مدیریت کل ، مدیریت عامل ، مدیریت دبستان . رجوع به مدیری و مدیر شود.
مدیریتدیکشنری فارسی به انگلیسیadministration, conduct, direction, directorship, management, managing, supervision
مدیریتفرهنگ فارسی معین(مُ یَّ) [ ع . ] 1 - (مص جع .) مدیر بودن ، مدیری . 2 - علم و هنر متشکل کردن ، همآهنگ کردن .
مدیریتلغتنامه دهخدامدیریت . [ م ُ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مدیر بودن . مدیری : مدیریت کل ، مدیریت عامل ، مدیریت دبستان . رجوع به مدیری و مدیر شود.
جنگل تحت مدیریتmanaged forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلی که در چارچوب طرح جنگلداری، روشهای خاص جنگلشناسی و پرورشی در آن اعمال میشود
جنگل فاقد مدیریتnon-managed forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلِ فاقد طرح جنگلداری که در ایران دولت از آن حفاظت میکند