مذکوبةلغتنامه دهخدامذکوبة. [ م َ ب َ ] (ع ص ) زن پارسا. (منتهی الارب ). صالحه . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
مدکوبةلغتنامه دهخدامدکوبة. [ م َ ب َ ] (ع ص ) بسیار کشته و خسته گردیده در کار. (منتهی الارب ). معضوضة من القتال . (متن اللغة) (اقرب الموارد).