مراسم عبادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ی، مراسم مذهبی، شعائر، عبادات، اعمال، آداب، آیین، شکرگزاری، تشکر آستانبوسی، زیارت، آیین ارکان، عمل تقدیس، تطهیر
مراسملغتنامه دهخدامراسم . [ م َ س ِ ] (ع اِ) و مراسیم ، ج ِ مرسوم به معنی مکتوب است . (از اقرب الموارد). رجوع به مرسوم و مراسیم شود. || در حدیث : لیث الذکر من مراسم اللسان ، مثل اینکه مراسم جمع رسم باشد. (از ناظم الاطباء). || ج ِ مرسوم ، به معنی مرسوم ها. آداب . آیین ها. (از فرهنگ فارسی معین )
مراسیملغتنامه دهخدامراسیم . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مرسوم به معنی کتاب مطبوع است . (از متن اللغة). ج ِ مرسوم ، به معنی مکتوب است و عامه مراسم و مراسیم را به مکاتیب ولاة اختصاص داده اند. (از اقرب الموارد). فرامین و مکاتیب بزرگان و امراء : من خود [مقریزی ] مشاهده کردم مراسیمی ک
عبادتنامهliturgical workواژههای مصوب فرهنگستانهریک از متونی که از آنها در مراسم عبادی و نیایشهای یک دین استفاده میشود
نمایش کلیساییliturgical drama, ecclesiastical drama, liturgical theatreواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمایش مذهبی قرون وسطی که به زبان لاتین و بهصورت بخشی از مراسم عبادی کلیسا اجرا میشد
رعایتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته یت، مراعات، نگهداری، احترام متقابل، ملاحظه، انجام، عمل، اطاعت رعایت قانون، قانونمداری، قانونمندی رعایت حقتقدم نگاهداشت تقلید، عبادت، اقامه، مراسم عبادی
آیینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب شعائر، مناسک، اعمال، احکام، مراسم عبادی، مراسم مذهبی، مجلس ترحیم، اربعین احیا، سینهزنی، زنجیرزنی، نخل، پرچم، آبتربت زیارت، طواف، حج، حج تمتع، حجعمره، آستانبوسی اعمال حج: احرام، طواف، نماز، سعی، قربانی، وقوف به عرفه، طواف زیارت، تقصیر، موی ستردن، رمی جمرۀعقبه، عرفات، مشعر، منی، میقات، ص
مراسملغتنامه دهخدامراسم . [ م َ س ِ ] (ع اِ) و مراسیم ، ج ِ مرسوم به معنی مکتوب است . (از اقرب الموارد). رجوع به مرسوم و مراسیم شود. || در حدیث : لیث الذکر من مراسم اللسان ، مثل اینکه مراسم جمع رسم باشد. (از ناظم الاطباء). || ج ِ مرسوم ، به معنی مرسوم ها. آداب . آیین ها. (از فرهنگ فارسی معین )
مراسملغتنامه دهخدامراسم . [ م َ س ِ ] (ع اِ) و مراسیم ، ج ِ مرسوم به معنی مکتوب است . (از اقرب الموارد). رجوع به مرسوم و مراسیم شود. || در حدیث : لیث الذکر من مراسم اللسان ، مثل اینکه مراسم جمع رسم باشد. (از ناظم الاطباء). || ج ِ مرسوم ، به معنی مرسوم ها. آداب . آیین ها. (از فرهنگ فارسی معین )
برگة برگزاری مراسمbanquet event order,function sheetواژههای مصوب فرهنگستانبرگهای حاوی دستورالعمل و ضوابط کامل و دقیق برگزاری ضیافتها و جلسات و دیگر مراسمها در مهمانخانه