مراضبلغتنامه دهخدامراضب . [ م َ ض ِ ] (ع اِ) آب دهن های خوشمزه . (منتهی الارب ). الاریاق العذبة. (متن اللغة) (اقرب الموارد).
مردابلغتنامه دهخدامرداب . [ م ُ ] (اِ مرکب ) برکه و آبگیر عمیق و پر عرض و طول . (جهانگیری ). تالاب و استخر و آبگیر عمیق و پر عرض و طول .(برهان قاطع). غالباً در آب غیر روان استعمال می شودکه ایستاده است و حرکت نمیکند بخلاف آب رود که جنبش و رفتار دارد. (انجمن آرا). آب ایستاده ٔ غیر جاری و ناروان
مردابفرهنگ فارسی عمید۱. تالاب؛ استخر؛ آبگیر عمیق.۲. آب ایستاده و لجنزار.۳. پیشرفتگی آب دریا در خشکی.