مراعاتلغتنامه دهخدامراعات . [ م ُ ] (ع مص ) مراعاة. رجوع به مراعاة شود. || (اِمص ) نگهداشت . رعایت .محافظت : ذات بی همال خویش را بر نصرت دین اسلام و مراعات مصالح خلق وقف کرد. (کلیله و دمنه ).خوش لفظم از خوشی مراعات او بلی هست این گلاب من ز گل نستر سخاش . <p c
مراعاتفرهنگ فارسی عمید۱. رعایت یکدیگر کردن.۲. نگه داشتن و حفظ کردن چیزی.۳. جریان امری را در نظر گرفتن.
مراعاتفرهنگ فارسی معین(مُ) [ ع . مراعاة ] (مص ل .) رعایت یکدیگر را کردن . ؛ ~النظیر در علم بدیع آوردن کلماتی که به گونه ای با یکدیگر مناسبت و ارتباط داشته باشند.
مراعات النظیرلغتنامه دهخدامراعات النظیر. [ م ُ تُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) مراعات نظیر. رجوع به مراعات نظیر شود.
مراعاتلغتنامه دهخدامراعات . [ م ُ ] (ع مص ) مراعاة. رجوع به مراعاة شود. || (اِمص ) نگهداشت . رعایت .محافظت : ذات بی همال خویش را بر نصرت دین اسلام و مراعات مصالح خلق وقف کرد. (کلیله و دمنه ).خوش لفظم از خوشی مراعات او بلی هست این گلاب من ز گل نستر سخاش . <p c
مراعاتفرهنگ فارسی عمید۱. رعایت یکدیگر کردن.۲. نگه داشتن و حفظ کردن چیزی.۳. جریان امری را در نظر گرفتن.
مراعاتفرهنگ فارسی معین(مُ) [ ع . مراعاة ] (مص ل .) رعایت یکدیگر را کردن . ؛ ~النظیر در علم بدیع آوردن کلماتی که به گونه ای با یکدیگر مناسبت و ارتباط داشته باشند.
مراعاتلغتنامه دهخدامراعات . [ م ُ ] (ع مص ) مراعاة. رجوع به مراعاة شود. || (اِمص ) نگهداشت . رعایت .محافظت : ذات بی همال خویش را بر نصرت دین اسلام و مراعات مصالح خلق وقف کرد. (کلیله و دمنه ).خوش لفظم از خوشی مراعات او بلی هست این گلاب من ز گل نستر سخاش . <p c
مراعاتفرهنگ فارسی عمید۱. رعایت یکدیگر کردن.۲. نگه داشتن و حفظ کردن چیزی.۳. جریان امری را در نظر گرفتن.