مرتأبلغتنامه دهخدامرتأب . [ م ُ ت َ ءَ ] (ع ص ) پیوند کرده . || پوشیده . || بخشیده شده . (منتهی الارب ).
مرطابلغتنامه دهخدامرطاب . [ م ِ ] (ع اِ) رطوبت سنج . میزان الرطوبة. (در اصطلاح امروزین عرب زبانان ).
مرتابلغتنامه دهخدامرتاب . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ری ب ») گمان مند. (مهذب الاسماء). مریب . آنکه به شک باشد. شاک . دیرباور. (یادداشت مرحوم دهخدا).
مرتابلغتنامه دهخدامرتاب . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ری ب ») گمان مند. (مهذب الاسماء). مریب . آنکه به شک باشد. شاک . دیرباور. (یادداشت مرحوم دهخدا).
دیرباورلغتنامه دهخدادیرباور. [ وَ ] (ص مرکب ) بدباور. مقابل خوش باور، زودباور. شکاک . مرتاب . (یادداشت مؤلف ).
گمان مندلغتنامه دهخداگمان مند. [ گ ُ م َ ] (ص مرکب ) مرتاب . (زمخشری ) (مهذب الاسماء). شاک . مُمتَری . (مهذب الاسماء).