مرتباًلغتنامه دهخدامرتباً. [ م ُ رَت ْ ت َ بَن ْ ] (ع ق ) پیاپی . پی در پی . به ترتیب . متوالیاً. || با نظم و ترتیب . (از فرهنگ فارسی معین ).
مرتباًفرهنگ فارسی معین(مُ رّ تَّ بَ نْ) [ ع . ] (ق .) 1 - با ترتیب و نظم . 2 - پی در پی ، پشت سر هم .
مرتباتلغتنامه دهخدامرتبات . [ م ُ رَت ْ ت َ ] (ع اِ) پرورده ها چون بنفشه و زنجبیل و آمله و جز آن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مرتبانلغتنامه دهخدامرتبان . [ م َ ت َ ] (اِ) ظرفی که از چینی اعلا سازندو از آن زهر نمی تواند بگذرد و هر آوند و سبو مانندی که از چینی ساخته شده باشد. (ناظم الاطباء). شیشه ای چون استوانه و دهانه کمی تنگ تر از شکم . قسمی شیشه دهان گشاده که قنادان در آن خرده نبات کنند. شیشه نگاه داشتن ترشی جات را.
مرتبانلغتنامه دهخدامرتبان . [ م َ ت َ ] (اِخ ) نام جزیره ای است از جزایر هندوستان و در آنجا ظروف چینی سازند و مربیات در آن کنند و به اطراف برند و به اسم معروف است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
مرتباًلغتنامه دهخدامرتباً. [ م ُ رَت ْ ت َ بَن ْ ] (ع ق ) پیاپی . پی در پی . به ترتیب . متوالیاً. || با نظم و ترتیب . (از فرهنگ فارسی معین ).
مرتباتلغتنامه دهخدامرتبات . [ م ُ رَت ْ ت َ ] (ع اِ) پرورده ها چون بنفشه و زنجبیل و آمله و جز آن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مرتبانلغتنامه دهخدامرتبان . [ م َ ت َ ] (اِ) ظرفی که از چینی اعلا سازندو از آن زهر نمی تواند بگذرد و هر آوند و سبو مانندی که از چینی ساخته شده باشد. (ناظم الاطباء). شیشه ای چون استوانه و دهانه کمی تنگ تر از شکم . قسمی شیشه دهان گشاده که قنادان در آن خرده نبات کنند. شیشه نگاه داشتن ترشی جات را.
مرتبانلغتنامه دهخدامرتبان . [ م َ ت َ ] (اِخ ) نام جزیره ای است از جزایر هندوستان و در آنجا ظروف چینی سازند و مربیات در آن کنند و به اطراف برند و به اسم معروف است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
مرتباًلغتنامه دهخدامرتباً. [ م ُ رَت ْ ت َ بَن ْ ] (ع ق ) پیاپی . پی در پی . به ترتیب . متوالیاً. || با نظم و ترتیب . (از فرهنگ فارسی معین ).