مرجادهلغتنامه دهخدامرجاده . [ م َ دَ ] (اِ) آلتی باشد که آن را مانند جوال بزرگی از چرم می دوزند و پر از کاه می کنند و بر بالای آن اسباب میگذارند و مردم هم سوار می شوند و از آب می گذرند. بجای دال ، واو هم به نظر رسیده [ مرجاوه ] . (از برهان قاطع).
میرزادهلغتنامه دهخدامیرزاده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مخفف امیرزاده . رجوع به میر و میرزاد و میرزا شود.