مردان مردآمیزmen who have sex with men, MSMواژههای مصوب فرهنگستانمردانی که صرفنظر از جهتگیری جنسی خود، با سایر مردان ارتباط جنسی برقرار میکنند
مردانلغتنامه دهخدامردان . [ م َ ] (اِ) ج ِ مَرد. رجوع به مرد شود. || پهلوانان . دلیران . شجاعان . گردان : یا بزرگی و ناز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی . حنظله .که مردی ز مردان نشاید نهفت . فردوسی .<
مردانلغتنامه دهخدامردان . [ م َ ] (اِخ ) پسر سرخاب بن باو از آل باؤ و از ملوک طبرستان و پدر اسپهبد شروین است و مدت بیست سال حکومت داشته است در قرن دوم هجری . (حبیب السیر ج 2 چ خیام ص 417).
مردانلغتنامه دهخدامردان . [ م ُ ] (اِ) جمع امرد است به معنی کودکان ساده رو. (غیاث اللغات ). در فرهنگهای عربی جمع امرد، «مُرد» آمده است .
مردانلغتنامه دهخدامردان . [ م َ ] (اِ) ج ِ مَرد. رجوع به مرد شود. || پهلوانان . دلیران . شجاعان . گردان : یا بزرگی و ناز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی . حنظله .که مردی ز مردان نشاید نهفت . فردوسی .<
مردانلغتنامه دهخدامردان . [ م َ ] (اِخ ) پسر سرخاب بن باو از آل باؤ و از ملوک طبرستان و پدر اسپهبد شروین است و مدت بیست سال حکومت داشته است در قرن دوم هجری . (حبیب السیر ج 2 چ خیام ص 417).
مردانلغتنامه دهخدامردان . [ م ُ ] (اِ) جمع امرد است به معنی کودکان ساده رو. (غیاث اللغات ). در فرهنگهای عربی جمع امرد، «مُرد» آمده است .
خاک مردانلغتنامه دهخداخاک مردان . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولدیان بخش حومه ٔ شهرستان خوی . واقع در 21 هزارگزی جنوب خاوری خوی و 4 هزارگزی خاورارابه رو سید حاجین نجوی . ناحیه ای است دره ای و کوهستانی با آب و هوای معتدل و سال
چشمه علیمردانلغتنامه دهخداچشمه علیمردان . [ چ َ م َ ع َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 20 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند که محلی کوهستانی است با هوای معتدل و5 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران
خوش مردانلغتنامه دهخداخوش مردان . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خواشید بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 28 هزارگزی جنوب باختری ششتمد. کوهستانی و سردسیربا 237 تن سکنه . (از فرهنگ
چارمردانلغتنامه دهخداچارمردان . [ م َ ] (اِخ ) اسم یکی ازمحلات دارالایمان قم است . (مرآت البلدان ج 4 ص 65).