مرده زادلغتنامه دهخدامرده زاد. [ م ُ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) مرده زاده . مولود مرده به دنیا آمده . (از لغات فرهنگستان ).
مردهلغتنامه دهخدامرده . [ م َ رَ دَ ] (ع ص ، اِ) مردة. ج ِ مارد. متمردان و سرکشان : میان او و طواغیت آن ملاعین و مرده ٔ آن شیاطین کارزارهائی رفت که ذکر آن بر صفحات ایام تا قیامت باقی خواهد بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 16). رجوع به مارد
مرده زادیلغتنامه دهخدامرده زادی . [ م ُ دَ/ دِ ] (حامص مرکب ) مرده زاد بودن . (لغات فرهنگستان ). رجوع به مرده زاد شود.
مرده زادلغتنامه دهخدامرده زاد. [ م ُ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) مرده زاده . مولود مرده به دنیا آمده . (از لغات فرهنگستان ).