مردگویش اصفهانی تکیه ای: bemard طاری: bemard طامه ای: bomard طرقی: bemard کشه ای: bemard نطنزی: bamard
مردلغتنامه دهخدامرد. [ م َ ] (اِ) انسان نرینه . آدمیزاد نر. جنس نر از انسان . نوع نر از آدمی . مقابل زن که نوع ماده است . (ناظم الاطباء) : مردیش مردمیش را بفریفت مرد بود از دم
ذوالفقار شیروانیلغتنامه دهخداذوالفقار شیروانی . [ذُل ْ ف َ رِ شیر ] (اِخ ) سیدی است فاضل و کامل و معاصر حکیم خاقانی شروانی و فلکی شروانی و جمال الدین اصفهانی . ظهورش در زمان دولت خوارزمشاهی
بارکشیدنلغتنامه دهخدابارکشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بار بردن . حمل کردن بار. و رجوع به آنندراج شود : چو خر تا زنده باشی بار میکش که باشد گوشت خر در زندگی خوش . نظامی . || مت
باختنلغتنامه دهخداباختن . [ ت َ ] (مص ) لازم و متعدی هر دوآمده است . مقابل بردن ، در قمار. گم کردن در قمار. زیان کردن در قمار. باختن چیزی بگرو. مقامره . (منتهی الارب ). تقامر. (م