مرسیناء اغریالغتنامه دهخدامرسیناءاغریا. [ ] (معرب ، اِ مرکب ) به یونانی آس بری است . (از مخزن الادویه ).قِف و انظر. خیزران بلدی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مراسنلغتنامه دهخدامراسن . [ م َ س ِ ] (ع اِ) ج ِ مرسن ، به معنی انف و بینی است . (از متن اللغة). رجوع به مرسن شود.
مرصنلغتنامه دهخدامرصن . [ م ِ ص َ ] (ع اِ) آهنی است که بدان ستور را داغ کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مرسینلغتنامه دهخدامرسین . [ م َ ] (اِ) مورد که گیاهی است . ریحان القبور. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مورد شود.