مرضاتلغتنامه دهخدامرضات .[ م َ ] (ع اِمص ) مرضاة. رضا. خشنودی . خشنود شدن . ورجوع به مرضاة شود : و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اﷲ و اﷲ رؤوف بالعباد. (قرآن 207/2). رعایت رضای ایزد سبحانه و تعالی و تحری مرضات او در آن مضمون و مرعی
مردادلغتنامه دهخدامرداد. [ م ُ ] (اِ) نام ماه پنجم است از ماههای دوازده گانه ٔ ایرانی و دومین ماه از فصل تابستان مطابق با حزیران رومی و اسد عربی و آن 31 روز است و آغاز آن تقریباً مطابق روز نوزدهم ماه ژوئیه ٔ فرنگی است : تا به مرداد
مرضاضلغتنامه دهخدامرضاض . [ م ِ] (ع اِ) دسته کوب . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مرحوم دهخدا). دسته کوی . (نسخه ٔ خطی دیگر مهذب الاسماء). دسته ٔ سیرکوی . (نسخه ٔ خطی دیگر مهذب الاسماء).
مرضیاتلغتنامه دهخدامرضیات . [ م َ ضی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرضیة. چیزهای مطبوع و پسندیده . پسندیدها. رجوع به مرضیة شود.
میردادلغتنامه دهخدامیرداد. (اِ مرکب ) رئیس و پیشوا و رئیس قضاوت و عدالت . (ناظم الاطباء). رئیس عدلیه . دادبیک . (یادداشت مؤلف ) : کم کن این آزار و این بدها مجوی میرداد اینجاست خاموش ای پسر. سنائی .|| میریساول یا چاوش باشی که در دیوا
مردادفرهنگ فارسی عمید۱. ماه پنجم از سال خورشیدی.۲. [قدیمی] روز هفتم از هر ماه خورشیدی: ◻︎ روز مرداد مژده داد بدان / که جهان شد بهطبع باز جوان (مسعودسعد: ۵۴۶).
مرضاةلغتنامه دهخدامرضاة. [ م َ ] (ع مص ) خشنود گردیدن . (منتهی الارب ). خشنود شدن و پسندیدن . (دهار). خشنود گردیدن و پسند کردن چیزی را و قناعت کردن . (آنندراج ). || (اِمص ) مرضات . خشنودی . (دهار). در مقابل سخط و خشم . (از اقرب الموارد). رضا [ رِ / رُ ] . رضوا
مطهرةلغتنامه دهخدامطهرة. [ م َ هََ رَ ] (ع اِ) سبب طهارت ، و منه الحدیث : السواک مطهرة للفم مرضات للرب ؛ یعنی مسواک سبب پاکی و نزاهت دهان و خشنودی خداوندجهان است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تاوان دادنلغتنامه دهخداتاوان دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) دادن غرامت و جریمه . جبران ضرر : یکی اسب پرمایه تاوان دهم مبادا که بر وی سپاسی نهم .فردوسی .از آن من آسان است که برجای دارم و اگر ندارمی ، تاوان توانمی داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص <spa
تَغَابُنِفرهنگ واژگان قرآنپشيماني و احساس خسارت (از معامله)(اصل آن ازغبن به معناي اين است که وقتي با کسي معامله ميکني از راهي که او متوجه نشود کلاه سر او بگذاري ، اگر ميخري پول کمتري بدهي ، و اگر ميفروشي پول بيشتري بگيري ومنظور از يوم التغابن که در قرآن آمده روز قيامت است ، چون در آن روز براي همه مردم کشف ميشود که در معام
خشنودیلغتنامه دهخداخشنودی . [ خ ُ ] (حامص ) خرسندی . خوشحالی . رضا. رضامند. قبول خاطر جمعی . (ناظم الاطباء). رضوان . رضا. (از ربنجنی ). رضایت . مرضات . (یادداشت بخط مؤلف ) : هر آن کس که خشنودی شاه جست زمین را بخون دلیران بشست بیابد ز من خلعت شهریاربود در