مرغزاریلغتنامه دهخدامرغزاری . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مرغزار : توسن اسب مرغزاری کز ریاضت بازماندآخور چرب مهنا برنتابد بیش از این . خاقانی (دیوان ص 339).تا شیر مرغزاری نصرت کمین گشادچاره ز دست ر
چالاب مرغزاریprairie patholeواژههای مصوب فرهنگستانمرغزاری در چالههای غرقابی فصلی یا دائمی و با پوشش گیاهی آبدوست
مرغزارلغتنامه دهخدامرغزار. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باغان بخش شیروان شهرستان قوچان ، در 18هزارگزی شمال غربی شیروان و 5 هزارگزی راه قوچان به شیروان ، با 192 سکنه . آبش از قنات ، محصولش غ
مرغزارلغتنامه دهخدامرغزار. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . واقع در 30هزارگزی شمال غربی قوچان و یک هزارگزی شمال قوچان به شیروان ، با 652 سکنه . آبش از رودخانه ، محصولش غلات و انگور شغل
مرغزارلغتنامه دهخدامرغزار. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، در 45هزارگزی شمال شرقی تربت حیدریه و 6هزارگزی شرقی راه تربت به باخرز، واقع و دارای 925 تن سکنه
مرغزارلغتنامه دهخدامرغزار. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریزنو بالا جام بخش تربت جام شهرستان مشهد. واقع در 32هزارگزی شمال باختری تربت جام و 5هزارگزی باختر راه عمومی تربت جام به فریمان . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (
چالاب مرغزاریprairie patholeواژههای مصوب فرهنگستانمرغزاری در چالههای غرقابی فصلی یا دائمی و با پوشش گیاهی آبدوست
تلاشانلغتنامه دهخداتلاشان . [ ت َ ] (اِخ ) مرغزاری است بزرگ در صفاهان . (برهان ). بزرگترین مرغزاری از مرغزارهای اسپاهان . (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ).
مرغزار ماسهایsand prairieواژههای مصوب فرهنگستانمرغزاری بر روی نهشتهای ماسهای گسترده و کاملاً زهکشیشده
مرغزار معتدلmesic prairieواژههای مصوب فرهنگستانمرغزاری در مکانهای نسبتاً زهکشیشده که در تمام فصول رطوبت زیادی دارد
چالاب مرغزاریprairie patholeواژههای مصوب فرهنگستانمرغزاری در چالههای غرقابی فصلی یا دائمی و با پوشش گیاهی آبدوست