مرغشیلغتنامه دهخدامرغشی . [ م َ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب به مرغش که از بلاد شام است . (از الانساب سمعانی ). رجوع به مرغش شود.
مرغشلغتنامه دهخدامرغش . [ م ُ غ ِ / م ُ رَغ ْ غ ِ ] (ع ص ) مرغس . به ناز و نعمت پرورنده خود را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مرغسلغتنامه دهخدامرغس . [ م ُ غ ِ / م ُ غ َ / م ُ رَغ ْ غ ِ ] (ع ص ) به ناز و نعمت پرورنده خود را و زیست فراخ . (منتهی الارب ). کسی که خود را در ناز و نعمت بپروراند. (از اقرب الموارد). آنکه عیش او فراخ باشد و در فراخ زندگانی
مرغشلغتنامه دهخدامرغش . [ م َ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادگان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 12هزارگزی جنوب شرقی مشهد و 13 هزارگزی جنوب کشف رود. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span
ابونصرلغتنامه دهخداابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) برغشی (درتاریخ بیهقی چ ادیب یکجا مرغشی در مواضع دیگر بزغشی ). رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 372، 681 و 688 شود.