مرقشةلغتنامه دهخدامرقشة. [ م ُ رَق ْ ق َ ش َ ] (ع ص ) تأنیث مرقش . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مرقش و ترقیش شود.
مرقصةلغتنامه دهخدامرقصة. [ م َ ق َ ص َ ] (ع اِ) آن جای که برقصند: مرقصه ٔ صوفیه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مرقشهلغتنامه دهخدامرقشه . [ م َ ق َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چایپار بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی ، در2هزارگزی جنوب غربی قره ضیاءالدین و یکهزارگزی غرب راه قره ضیاءالدین به خوی با117 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ آق چای ،
مرقسیلغتنامه دهخدامرقسی . [ م َ ق َ سی ی ] (ص نسبی ) منسوب به بنی امری ٔ القیس . (از منتهی الارب ). نسبت به امرؤ القیس مَرئی می شود، و فقط نسبت به امرؤ القیس بن حجر، مرقسی می باشد. (از اقرب الموارد).
مِرِقْصیگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی میرقصی ، میرقصید؟ ، برای دعوت به رقصیدن در مجالس و پارتی ها و مهمانی ها از کسی به او میگویند مِرِقْصی
مرقشهلغتنامه دهخدامرقشه . [ م َ ق َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چایپار بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی ، در2هزارگزی جنوب غربی قره ضیاءالدین و یکهزارگزی غرب راه قره ضیاءالدین به خوی با117 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ آق چای ،