خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرموز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرموز
لغتنامه دهخدا
مرموز. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رمز. رجوع به رمز شود. بیان شده به رمز. (ناظم الاطباء). به رمز. دارای رمز : وی بر این سخن مرموز آن خواست که پدر با امیر ماضی ملک خراسان به مرو یافت که سامانیان را بزد و خراسان از دست ما اینجا بشد. (تاریخ بیهقی ...
-
واژههای همآوا
-
مرموض
لغتنامه دهخدا
مرموض . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رمض . رجوع به رمض شود. || شکم کفانیده با پوست آن در مغاکی بر سنگریزه های تفسیده زیر خاکستر گرم پخته گوسفند را. (منتهی الارب ).- لحم مرموض ؛ گوشت به سنگریزه ٔ تافته زیر خاکستر گرم بریان کرده . (یادداشت مرحوم ...
-
جستوجو در متن
-
مرموزة
لغتنامه دهخدا
مرموزة. [ م َ زَ ] (ع ص ) مؤنث مرموز که نعت مفعولی است از مصدر رمز. ج ، مرموزات . رجوع به مرموز و رمز شود. || (اِ) نام گیاهی است مشهور به گل کفشک .
-
نامرموز
لغتنامه دهخدا
نامرموز. [ م َرْ ] (ص مرکب ) آشکار. صریح . باز. روشن . غیرمبهم . که مرموز و پیچیده و مستتر نیست .
-
مم
لغتنامه دهخدا
مم . [ م َ ] رمز است مرموز را. || بجای ممنوع نویسند. (از ناظم الاطباء). ممنوع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
پوشیده حرف
لغتنامه دهخدا
پوشیده حرف . [ دَ / دِ ح َ ] (ص مرکب ) مرموز (؟) : از آن کیمیاهای پوشیده حرف برانگیختم گنجدانی شگرف .نظامی .
-
دندش
لغتنامه دهخدا
دندش . [ دَ دِ ] (اِمص ) دندیدن . (ناظم الاطباء). اسم مصدر از دندیدن . نجوا. رمز. (یادداشت مؤلف ). سخن گفتن باشد با کسی چنانکه دیگری درنیابد. و به عربی رمز و ایما نامند. (از آنندراج ) (برهان ). سخن وکلام مرموز. و رجوع به دندیدن شود. || نمازی که آهست...
-
ریشلیو
لغتنامه دهخدا
ریشلیو. [ ش ِ ی ُ ] (اِخ ) آرمان دلاپرت (1696 - 1788 م .). مارشال فرانسه . نوه ٔ برادر کاردینال ریشلیو. وی مردی حاضرجواب و بذله گو ولی مرموز بود. او در دوره ٔ نیابت سلطنت و عهد لویی پانزدهم دخالت مؤثر در امور داشت و پرت ماهون را تسخیر کرد. (فرهنگ فا...
-
سامتراس
لغتنامه دهخدا
سامتراس . [ م ُ ] (اِخ ) جزیره ای است از مجمعالجزایر یونان در نزدیکی تراس دارای 47000 تن سکنه است . سابق بر این آنجا مرکز آئین عقاید و مذاهب مرموز کبیر بوده است . در حدود 305 ق .م . بواسطه ٔ خاطرات پیروزی کشتی دمتریوس بر بولیورست مجسمه ای از پیروزی س...
-
صارلی
لغتنامه دهخدا
صارلی . (اِخ ) یکی از فرقه های کرد است در جنوب موصل که عبادات و عقاید آنان سرّی است وکسی را بر آن وقوف نیست . گویند کتاب ایشان به پارسی است و آثاری از دین باستان ایران و عقاید غُلات در آن دیده میشود. این طائفه خود را از نسل عشیره ٔ کاکه میدانند که از...
-
بلتشصر
لغتنامه دهخدا
بلتشصر. [ ب َ ت َ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) (به معنی بعل شاه را حمایت کند). پسر نبونید آخرین پادشاه بابل . در کتاب دانیال (تورات ) آمده : بلتشصر ضیافت عظیمی برای هزار تن از اسرای خود برپا داشت و از سرخوشی فرمود ظروف طلا ونقره را که جدش نبوکدنصر از اورشلیم ...
-
لوترا
لغتنامه دهخدا
لوترا. [ ت َ ] (اِ) لوتر. (برهان ). لوتره . لهجه . شکسته ٔ زبانی . رُطینی . زبانی بود که دو کس با هم قرار داده باشند که چون با هم سخن کنند دیگری نفهمد و آن را زبان زرگری نیز گویند. (جهانگیری ) : مردم استرآباد به دو زبان سخن گویند: یکی به لوترا [ ی ] ...
-
سیمیا
لغتنامه دهخدا
سیمیا. (اِ) علم سیمیا. علم طلسم که از آن انتقال روح در بدن دیگری کنند و به هر شکل که خواهند درآید و چیزهای موهوم در نظر آرند که در حقیقت وجود آنها نباشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آنچه مخالف...