لغتنامه دهخدا
مرکوز. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از رَکز. رجوع به رکز شود. || محکم نشانیده شده ، مأخوذ از رکز که به معنی سرنیزه و جز آن در زمین فروبردن است . (غیاث ) (آنندراج ). || نشانده شده و نهاده شده و نصب شده . (ناظم الاطباء). || ثابت . (یادداشت مرحوم دهخدا). ثابت و مستحکم و برقرار و ا